سیاست خارجی ژاپن پس از پایان جنگ سرد، درحال باز تعریف شدن است .به عبارت دیگر ژاپن چه بنا به ضرورت های داخلی، چه بنا به تحول در معادلات منطقهای وبینالمللی نیاز دارد سیاست خارجی خود را که از پایان جنگ جهانی دوم تا خاتمه جنگ سرد دنبال میکرد مورد بازنگری قرار دهد. ژاپنیها در تمامی آن دوره بنا به قانون اساسی خویش وهمینطور الزامات موافقتنامه امنیتی با آمریکا، وظیفه دفاع از ژاپن را در مقابل تجاوز خارجی ( بلوک شرق ) به آمریکا واگذار کرده بودند ودولت ژاپن صرفاً توسعه اقتصادی کشور را مدیریت میکرد. واضح است تحول در سیاست خارجی این کشور تأثیرات قابلتوجهی درسطوح مختلف منطقهای وجهانی خواهد داشت. از این نظر بررسی این تحول و پرداختن به آن امری مهم ومفید برای تنظیم سیاست خارجی دیگر کشورها و شناخت بهتر از مناسبات بینالمللی و اوضاع جهان حاضر و پیشرو خواهد بود. تلاش این مقاله بر این است که با نگاهی بیشتر واقعگرایانه و درجهانی که همه قدرتهای مطرح در صحنه جهانی در تکاپوی حداکثرسازی منافع و تواناییها و تأمین امنیت ملی خویش هستند و دوستیها، رقابتها و دشمنی در این چارچوب مفهوم می یابد به این مسئله بپردازد.