حقوق بشر روایتی جمعی و بدیهی در تمدن معاصر به شمار میآید که اغلب رویکردی انتقادی به رفتارهای جمعی بشر، خصوصاً کنشهای سیاسی او دارد. در این مقاله، پرسش و پاسخ معمول را به هم ریخته و از منظر فلسفه سیاسی، حقوق بشر را به پاسخگویی وامیداریم. ابتدا مفاهیم، پیش فرضها، تبعات و الزامات حقوق بشر را بررسی میکنیم در ادامه به پارادوکس واقعیت و آرمان در رویکرد مصلحتی و واقعگرای فلسفه سیاسی، به حقوق بشر خواهیم پرداخت و برای بررسی موردی، پنج روایت حکومتمندی را در نسبت انتقادی حقوق بشر تحلیل مینماییم. در پایان مقاله، به چهار راهکار اساسی برای حقوق بشر که از رویکردهای معاصر فلسفه سیاسی وام گرفته شده است، خواهیم پرداخت. این راهکارها در جهت ایجاد سازوکاری واقع گرا در محیط بینالملل برای دوری از ابزاری شدن و استفاده از فناوری و امکانات عصر اطلاعات میباشد، تا حقوق بشر بتواند از حالت شعاری، آرمانی و ابزاری بودن درآید.