مقاله حاضر با هدف بررسی نقش گروه اتحاد علیه ایران هستهای، به عنوان یک اتاق فکر و لابی سیاسی، در سیاست خارجی آمریکا به نگارش درآمده است. اتاقهای فکر و لابیهای سیاسی به عنوان یکی از بازیگران غیررسمی، همواره از زمان ظهور خود، به نحوی در سیاست خارجی آمریکا مداخله کردهاند. گروه اتحاد علیه ایران هستهای، تمرکز خود را بر برنامه هستهای ایران قرار داده است. این مرکز فکری که در سال 2008 توسط "مارک والاس" سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل متحد در زمان ریاست جمهورى جرج دبلیو بوش، "ریچارد هالبروک" فرستاده ویژه آمریکا به افغانستان و سفیر این کشور در سازمان ملل متحد در زمان ریاست جمهورى بیل کلینتون، "جیم وولزى" رئیس سابق سیا و "دنیس راس" کارشناس مسایل خاورمیانه تاسیس شده ، فعالیت داخلی و بینالمللی ویژهای را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته است. این مقاله با بهرهگیری از تئوری سیستمی در نظریه تصمیمگیری، به دنبال پاسخگویی به این سوال است که گروه اتحاد علیه ایران هستهای از چه ابزارهایی برای تاثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا بهره میگیرد و نقش این گروه فکری و سیاسی در سیاست خارجی آمریکا، در قبال پرونده هستهای ایران چیست؟ پیوند گروه مذکور با مراکز اصلی قدرت و بازیگرانِ رسمیِ تاثیرگذار در فرآیندِ تصمیمسازیِ سیاست خارجی آمریکا، تعامل با افراد بلندپایهِ فعال در سیاست خارجی آمریکا و ارتباط با لابیهای اصلی در آمریکا نمونه فعالیتهای گروه اتحاد علیه ایران هستهای است که نمایانگر نقش فعال این گروه در عرصه سیاست خارجی آمریکا است.