این پژوهش بهدنبال بررسی این سؤالات است که چه گونه فلسفه سیاسی هندو سیاست خارجی هند را متحول ساخته است و اینکه هند تحت حکومت دولت نارندرا مودی چه گونه به ژئوپلتیک در حال گذار جهانی نگاه میکند؟ در پاسخ، ازآنجاییکه حزب حاکم مفروض میدارد که تسلط یک روایتی منفعل و دنیاگریز از هندوئیسم بر جامعه کثرتگرای هند، منجر به انقیاد مردم هند در قرنهای گذشته شده و مانع از پیشرفت اقتصادی-نظامی این کشور بوده است، فرضیه این مقاله این است که دولت مودی تلاش دارد با تحمیل روایتی واحد بر جامعه کثرتگرای هند و بسیج تودهها، فرهنگ استراتژیک هند را جهت تحقق بخشیدن به آمال کشور بهعنوان یک قدرت جهانی و هنجارساز در بحبوحه تغییرات ژئوپلتیک جهانی (ظهور چین) تغییر دهد. یافتههای ما بر اساس روش استقرایی، ضمن تأیید فرضیه مذکور، به این حکم کلی می رسد که سیاست خارجی هند در سال های اخیر جسورتر شده و با مشخصات زیر دچار تحول شده است: 1- مشارکت با کشورهای پیشرفته صنعتی برای افزایش منافع اقتصادی در قالب استراتژی چندهمسویی 2- طراحی یک استراتژی احیاشده در قالب سازوکارهایی چون گروهبندی کواد، چشمانداز هند و ارام و سازوکار چندجانبه گرایی های کوچک برای مقابله با چین 3- تلاش برای بهبود رابطه با همسایگان و کشورهای حوزه اقیانوس هند در قالب ابتکاراتی چون اولویت با همسایگان و سیاست الحاق به شرق.