1
عضو هیأت علمی گروه روابط بینالملل دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیتمدرس
2
دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
از مدرنیزاسیون پهلویها بهخصوص پهلوی دوم به این سو، قشرهایی در صورتبندی اجتماعی ایران ظهور کردند که به تسامح طبقه متوسط و به بیانی دقیقتر شئون متوسط جدید نامیده میشوند. این طبقه دارای موجودیت، سبک زندگی و مطالبات خاص خود است که هر چه این اقتضائات بیشتر مطمحنظر نخبگان سیاسی و تصمیمسازان عرصه سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه قرار بگیرد، پویش توسعه تسهیل و سیاست خارجی کارآمدتری را درپی دارد. دغدغه اصلی این مقاله تبیین رابطه بین سیاست خارجی و طبقه متوسط از منظر اهمیت طبقه متوسط خواهد بود. لذا پرسش اصلی مقاله اینگونه مطرح میشود که: طبقه متوسط جدید چه الزاماتی را بر سیاست خارجی کشور تحمیل میکند؟ و هر یک از دولتهای پس از جنگ با این الزامات چگونه مواجه شدهاند؟ در پاسخ به پرسش فوقالذکر این فرضیه مطرح میشود که: هرگاه علائق و منافع طبقه متوسط در سیاست خارجی ایران پس از جنگ لحاظ شده پویش توسعه تسهیل و راه پیشرفت کشور هموارتر بوده است و هرگاه دولتها بدان بی توجه بودهاند سیاست خارجی وضعیت نامطلوبتری را بهخصوص از نظرگاه توسعه تجربه کرده است. این مقاله همچنین برای نشان دادن اهمیت گروههای اجتماعی داخلی در سیاست خارجی کشورها و در بخش نظری از نظریه رئالیسم نوکلاسیک، بهخصوص آرای رایپسمن بهره خواهد جست. این نوشته همچنین به لحاظ روششناسی از نوع مطالعه تحلیلی میباشد که در آن برای جمعآوری اطلاعات از روش اسنادیـکتابخانهای استفاده شده است.