تحلیل نوعشناسانه ریشههای گفتمان طالبان
سید محمد کاظم
سجادپور
استاد دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه
author
فرزاد
سلیمی فر
دانشآموخته کارشناسی ارشد دانشکده روابط بینالملل
author
text
article
2020
per
طالبان از نظر گفتمانی یک گروه یکپارچه نیست و ریشه در گفتمانهای تاریخی افغانستان دارد. این ریشههای گفتمانی در دو دسته دینی و اجتماعی قابل تقسیم هستند که دارای اشتراکات و تفاوتهایی میباشند. وجود چنین ریشههای گفتمانی سبب شده تا رفتار طالبان در مواقعی متناقض فهم شود که درواقع ریشه در تنازع گفتمانی درونی طالبان دارد. این پژوهش درصدد است با ترکیب رویکرد تحلیل نوع شناسانه با روش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه به شناسایی و تحلیل وضعیت این ریشههای گفتمانی بپردازد و مشخص کند که چه گفتمان هایی بر شالوده گفتمانی طالبان افغانستان تاثیر داشته و این تاثیرگزاری چه پیامدی بر انسجام گفتمانی گروه دارد. در نهایت، مشخص شد که این ریشهها سبب شده تا دو هویت متفاوت در درون طالبان پرورش یابد که با راهیابی طرفداران هرکدام به هسته مدیریتی گروه، هر از چندی یکی از هویتها بر دیگری غلبه میکند. توازن میان این دو دسته در چگونگی مفصلبندی دالهای آنها نهفته است. به این شکل، اهمیت یافتن یک دال در چنین گفتمان پریشانی کاملاً به پیشینه افرادی مرتبط است که در سمت فرماندهان محلی طالبان به تحقق مدلولها کمک میکنند.
فصلنامه سیاست خارجی
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
23829680
34
v.
3
no.
2020
5
23
http://fp.ipisjournals.ir/article_242807_4024ac906888f3f9b354a7e9014c60f3.pdf
عوامل موثر بر رویکرد فدراسیون روسیه در قبال حزب الله لبنان
محمدحسن
شیخ الاسلامی
دانشیار دانشکده روابط بینالملل
author
محمدمهدی
منصوریان
دانش آموخته کارشناسی ارشد
author
text
article
2020
per
فدراسیون روسیه بعنوان وارث اصلی اتحاد جماهیر شوروی، پس از تجربه سالهای بحرانآمیز دهه نود، اینک بدنبال احیای جایگاه خویش در نظام بینالملل بعنوان قدرتی بزرگ، مدرن و هنجارمند برآمده و سعی در بازیابی موقعیت گذشته شوروی در خاورمیانه دارد. این کشور با سیاستی کاملا عملگرا سعی در کسب سود بیشینه در تعاملات خود با همه بازیگران منطقه داشته و با انعطافپذیری بالایی این هدف را دنبال میکند. گروههای جهادی نیز اگرچه بازیگرانی غیردولتی به شمار میروند، اما در خاورمیانه اهمیت بسیار بالایی دارند و روسیه نیز ناگزیر از تنظیم روابط خود با این بازیگران برای اثرگذاری در این منطقه حساس است. پژوهش حاضر بدنبال یافتن ریشههای نگاه روسیه به گروههای جهادگرا و بطور مشخص حزبالله لبنان در غرب آسیا بوده و این هدف را در بررسی جامع سیاست خارجی این کشور در مقیاس بینالمللی و منطقهای و همچنین فرهنگ راهبردی و مسائل اجتماعی آن جستجو میکند. پرسش اصلی این مقاله، این است که آیا در نگاه روسیه نسبت به گروههای جهادگرای سنی وشیعی بویژه حزب الله لبنان تفاوت وجود دارد و اگر چنین تفاوتی وجود دارد علت اصلی آن چیست. فرضیه این مقاله آن است که سیاست خارجی روسیه پدیده ای چندضلعی و ماتریسی با درایه های گوناگون است که بر اساس تعاریف روسی از منافع و تهدیدات این کشور، داده هایی با پیچیدگی فراوان به سیستم بین الملل می دهد. روسیه در سطح نظام بین الملل به دنبال مرزبندی با غرب و اتحاد استراتژیک با شرق بوده و در سطح منطقه ای نیز در غرب آسیا اهدافی از جمله مقابله با طرحهای غرب در این منطقه، مبارزه با تروریسم، کسب منافع اقتصادی و ارتقای وجهه بین المللی خود را با رویه هایی همچون عدم ورود به فاز منازعه با رژیم اسرائیل، حفظ ارتباط با همه بازیگران مشروع سیاسی، نگاه احتیاط آمیز و توام با حذر به جنبشهای اسلامی از جمله حزب الله و انعطافپذیری بالا در سیاست خارجی دنبال میکند.
فصلنامه سیاست خارجی
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
23829680
34
v.
3
no.
2020
25
49
http://fp.ipisjournals.ir/article_242808_83ce7aedd8d9ed79584d194d3f19de9c.pdf
نقش اشتراکات ایران و عراق در شکلگیری همگرایی در حوزه انرژی
ایوب
منتی
دانش آموخته دکتری روابط بینالملل
author
ناصر
هادیان
استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
author
text
article
2020
per
ایران و عراق، دو کشور همسایه با اشتراکات متعدد بوده و هستند که روابط پر فراز و نشیبی داشته و حتی در تاریخ روابط خود، یک دوره جنگ را هم تجربه کردهاند. پس از سال 2003 با سقوط رژیم بعث و حضور شیعیان و اکراد در ساختارهای قدرت عراق، با پر رنگ شدن نقش اشتراکات دوکشور فصل جدیدی در روابط ایران و عراق بخصوص در زمینه همکاریهای اقتصادی بویژه در بخش انرژی ایجاد شد.این مقاله به بررسیهمگرایی اقتصادی دو کشور در حوزه انرژی خواهد پرداخت و بدنبال پاسخ به این پرسش است که اشتراکات مذهبی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران و عراق چه نقشی در شکلگیری همگرایی اقتصادی دو کشور در حوزه انرژی داشتهاند؟ برای پاسخ به این پرسش ضمن بهرهگیری از آمارها و دادههای مستند، از روش توصیفی، تحلیلی استفاده شده و هدف آن است که ابعاد مختلف شکلگیری همگرایی اقتصادی ایران و عراق مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه کلی مقاله نشان میدهد که اشتراکات مذهبی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران و عراق باعث نزدیک شدن دیدگاههای سران دو کشور در جهت همراستایی منافع و شکلگیری و تدوام همگرایی اقتصادی دو کشور در حوزههای مختلف از جمله انرژی شده است.
فصلنامه سیاست خارجی
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
23829680
34
v.
3
no.
2020
74
51
http://fp.ipisjournals.ir/article_242809_3ec16e8743a6f889cf9f936359866f8a.pdf
راهبرد جمهوری اسلامی ایران در شکست داعش در منطقه غرب آسیا
حسین
مسعودنیا
دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه اصفهان
author
ابوطالب
کشتکار
دانشجوی دکترای روابط بین الملل،دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان،(خوراسگان)
author
text
article
2020
per
محیط استراتژیک و ماهیت معادلات امنیتی در تعیین اهداف امنیت ملی هر کشوری در اولویت قرار دارد؛ از اینرو همواره منافع ملی و تهدیدات امنیتی ایران در محیط امنیتی غرب آسیا تعریف می گردد. با توجه به گفتمان انقلاب شیعی و تقابل آن با گفتمان اهل تسنن دولتهای منطقه و مداخله قدرتهای بزرگ گروه های امنیت ملی ایران همواره با چالشهایی مواجه بوده است.جنگ ایران و عراق، مشکلات متعدد امنیتی در خلیج فارس و تروریسم و افراط گرایی نمونه ای از این چالش ها است.ایران نمیتواند، در مقام یک قدرت منطقهای، نسبت به چنین بحرانآفرینیهایی در قلمرو حیاتی خود، بیتفاوت باشد.لذا دور کردن خطرات از مرزهای خود و حفظ امنیت، مسئولیتپذیری در مدیریت، اداره و برطرفسازی بحرانهای منطقهای، در سیاست خارجی ایران لحاظ شده است.
داعش موفق شد بخشهایی از شمال سوریه را تصرف و تقریباً سراسر استان رقه را تصرف کند. سپس، همزمان با اقدام نظامی در سوریه به عراق حمله کرد و کنترل رمادی و فلوجه در عراق را در اختیار می گیرد. در سال ۲۰۱۴ داعش با گسترش اقدام نظامی خویش توانست موصل، دومین شهر عراق را تصرف کند و کنترل بخش زیادی از خاک عراق از جمله تکریت را نیز بدست گرفت. پیشروی داعش تا نزدیکیهای بغداد، یکی از شگفتیهای راهبردی محسوب میشود. گرچه درگیر شدن داعش با سوریه بعنوان متحد راهبردی ایران نگرانیهای زیادی برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده بود، اما ورود داعش به عراق از سال 2014، ورود به فضای حیاتی- هویتی ایران تلقی میشد که نگرانی از تهدید این گروه علیه کشور را افزایش داد.سوال اصلی تحقیق این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال داعش در منطقه غرب آسیا چگونه بوده است؟ فرضیه تحقیق این است که جریان داعش یک جنبش سلفی-تکفیری بر مبنای خشونت بود که ج.ا.ایران به مقابله با آن بر آمد.بنابر این، در این مقاله کوشش می شود تا راهبرد جمهوری اسلامی ایران در قبال چالشهای منطقه غرب آسیا بویژه بحران داعش در چارچوب رئالیسم تدافعی با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، بررسی و تحزیه و تحلیل گردد.
فصلنامه سیاست خارجی
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
23829680
34
v.
3
no.
2020
96
75
http://fp.ipisjournals.ir/article_242810_b3d71d219f4de57e2d833b1267074860.pdf
تبیین راهبرد ایران هراسی از جانب امریکا جهت مشروعیتسازی منطقهای رژیم صهیونیستی
ابراهیم
معراجی
گروه روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی
author
text
article
2020
per
راهبرد ایران هراسی سالهاست توسط امریکا دنبال شده است و برای آن اهداف متعددی چون به حاشیه راندن ایران، ایجاد اختلال درتعاملات منطقهای و بینالمللی آن، وهمچنین توجیهی جهت ایجاد ائتلاف برای اعمال فشار حداکثری علیه ایران بیان گردیده است. نظریه موازنه تهدید که به واکنش دسته جمعی در مقابل تهدید دشمن مشترک اشاره دارد در بررسی این پژوهش درنظر گرفته شده است. این مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی بطور ویژه بدنبال بیان هدف امریکا از اعمال این استراتژی در راستای تامین منافع متحد استراتژیک منطقهای، خود یعنی اسرائیل میباشد و بدنبال پاسخ به این سوال است که سیاست ایران هراسی آمریکا چه تاثیری بر مشروعیت بخشی منطقه ای اسراییل دارد؟ در پاسخ آوردهایم که امریکا با بزرگ نمایی تهدید ایران برای کشورهای منطقه و یکسان دانستن این تهدید برای همه بازیگران منطقهای، ضمن ایجاد ائتلاف همه جانبه منطقهای علیه ایران، این تهدید مشترک را مبنایی برای نزدیکی، حضور و مشروعیت منطقهای رژیم صهیونیستی قرار داده است.
فصلنامه سیاست خارجی
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
23829680
34
v.
3
no.
2020
97
118
http://fp.ipisjournals.ir/article_242811_01dcc6406a9de105c54b42fe253c3615.pdf
سناریوهای محتمل لایحه تحریمی یکجانبه جدید آمریکا علیه دولت و شهروندان سوریه
حسن
دوطاقی
دکترای تاریخ پس از اسلام و رئیس اداره ارزیابی عملکرد وزارت امور خارجه
author
ناصر
خورشیدی
کارشناسی ارشد دیپلماسی و سازمانهای بینالملل دانشکده روابط بینالملل
author
text
article
2020
per
هدف نوشتار حاضر ارزیابی اثر تحریمهای یکجانبه آمریکا بویژه لایحه تحریمی جدید این کشور «موسوم به سزار (قیصر)» علیه دولت و شهروندان سوریه میباشد. بنابراین، سؤالاتی که در راستای هدف پژوهش قابل طرح و ارزیابی میباشند این است که سناریوهای محتمل لایحه تحریمی یکجانبه سزار در رابطه با دولت و شهروندان سوریه چیست؟ و احتمال تحقق و عینیت یافتن کدام یک از سناریوهای مطرح بیشتر است؟دو سناریو در رابطه با لایحه تحریمی سزار مطرح است؛ سناریوی نخست این است که با توجه به گستردگی ابعاد لایحه تحریمی سزار، احتمال گسترش نارضایتی عمومی در میان طرفداران حکومت اسد وجود دارد و سقوط این حکومت و یا حداقل تغییر در رفتار سیاست خارجی آن قابل پیشبینی است. سناریوی دوم این است که لایحه تحریمی سزار نه تنها اثری بر نظام سیاسی و نیز رفتار سیاست خارجی سوریه ایجاد نمیکند، بلکه این مردم و شهروندان سوری هستند که بیشترین آسیب را از لایحه تحریمی سزار میپذیرند. یافته تحقیق حکایت از آن دارد که احتمال تحقق و عینیت یافتن سناریوی دوم بیشتر است. لایحه تحریمی سزار بر گروههای آسیبپذیر و غیرنظامیان سوریه بیشترین اثر را میگذارد و حقوق مصرح شهروندان سوری در اسناد جهانی حقوق بشر از جمله «حق حیات»، «حق غذا»، «حق سلامت»، «حق کار» و «حق آموزش» مورد نقض جدی و فاحش قرار میگیرد. با توجه به شیوع فزاینده ویروس کرونا، احتمال به خطر افتادن حق سلامت شهروندان سوری بیش از سایر حقوق است. روش تحقیق مبتنی بر سناریونویسی بوده و برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز آن نیز از لایحه سزار، اسناد حقوق بشری، قطعنامههای مجمع عمومی، شورای حقوق بشر و گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر در رابطه با اثر منفی اقدامات یکجانبه اجبارآمیز بر بهرهمندی از حقوق بشر استفاده شده است.
فصلنامه سیاست خارجی
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
23829680
34
v.
3
no.
2020
119
142
http://fp.ipisjournals.ir/article_242812_026b3f0270684b3bf74834924425415a.pdf
اقتصاد سیاسی آمریکای لاتین: الگوی توسعه
مهدی
فاخری
استادیار گروه دیپلماسی و سازمان های بین المللی دانشکده روابط بین الملل
author
text
article
2020
per
اقتصاد سیاسی آمریکای لاتین همواره مورد توجه صاحبنظران توسعه بوده است چون روابط گسترده با آمریکا، تعامل با اقتصاد جهان و حضور فعال در تجارت بین الملل این انتظار را ایجاد کرد که آمریکای لاتین بتواند بر مشکلات توسعه ای خود غالب شده و به گروه کشورهای توسعه یافته بپیوندد. هر چند این منطقه در بین بیست اقتصاد برتر جهان سه نماینده مانند برزیل، مکزیک و آرژانتین دارد اما جمع بدهی خارجی این سه کشور به بیش از یک تریلیون دلار می رسد و بازپرداخت بدهیهای خارجی کلیه برنامه های توسعه ای را تحت الشعاع قرار می دهد.مقاله در پی پاسخگویی به این سوال است که چرا منطقه ای با امکانات چشمگیر توسعه و با بهره مندی از ساختار و نهادهای نسبتا دموکراتیک هنوز درگیر چالشهای اولیه توسعه بوده و از مسائلی مانند فساد، عدم شفافیت، قاچاق مواد مخدر، بدهیهای خارجی، پوپولیسم و شکافهای اجتماعی رنج می برد. پاسخ به این سوال از راه تحلیل اقتصاد سیاسی منطقه انجام شده و فرضیه مقاله بر آنست که تمرکز قدرت و ثروت در دست الیگارشی آمریکای لاتین سبب نهادینه شدن ضعفهای ساختاری گردیده و دولتهای مربوطه را از دستیابی به اهداف توسعه ای دور نگاه داشته است. کشورهای منطقه برغم پیشرفتهایی که در زمینه صنعت، خدمات و مالکیت فکری داشته اند هنوز کشورهای صادرکننده محصولات کشاورزی به حساب می آیند و برغم سیاست همگرایی و ادغام، از روند جهانی شدن بهره چندانی نگرفتهاند.
فصلنامه سیاست خارجی
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
23829680
34
v.
3
no.
2020
143
166
http://fp.ipisjournals.ir/article_242813_f40543207ce16be65687abedc921f79c.pdf